درآمدى بر اهداف حكومت از ديدگاه قرآن كريم

پدیدآورعلی نعیم‌الدین خانی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2461 بازدید
درآمدى بر اهداف حكومت از ديدگاه قرآن كريم

نعيم الدين خاني، علي
پيش گفتار

پروردگار متعال، انسان را موجودى اجتماعى و هدفمند آفريده است و لازمه اين خصيصه، داشتن برنامه اى مطلوب براى نظام بخشيدن به زندگى جمعى و هدايت آدمى در راستاى هدف آفرينش است.[1] و اساساً بشر براى سامان دهى زندگانى و بقاء نسل خود نيازمند تشكيل حكومت، هر چند در گستره اى كوچك، مى باشد; چنان كه عقل نيز بالضروره اين معنا را تأييد مى كند و تشكيل حكومت را به منظور نيل به اهدافى معين براى تمامى ملل و نحل مختلف بشرى لازم مى شمرد. از اين رو، مى توان گفت كه حكومت يا فنّ اداره جامعه، پيشينه اى به درازاى خلقت انسان دارد; زيرا از آن زمان كه حضرت آدم(عليه السلام) و فرزندانش پاى بر بستر خاكى نهادند، حكومت به دو گونه الهى و جاهلى شكل گرفت[2] و ذريه هابيلى و قابيلى آدم(عليه السلام) آغازگر بسط نور و ظلمت يا توحيد و شرك در عرصه اجتماع شدند و هر يك اهدافى را دنبال نمودند. اين نوشتار مى كوشد تا به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا قرآن كريم براى حكومت اهداف و آرمان هاى مشخصى را ترسيم نموده است؟ و اگر حكومت در نگاه قرآن هدفمند است، آن اهداف كدام اند و از لحاظ اهميت چه رابطه اى ميان آن ها وجود دارد؟
در انديشه سياسى بشر بحثهاى بسيارى درباره هدف حكومت صورت گرفته و مكاتب مختلف آراء گوناگونى را در اين زمينه ارائه داده اند. از جمله ارسطو مراد از حكومت را «به زيستى» مى داند و معتقد است كه هدف حكومت فراهم آوردن زمينه مساعد براى دستيابى به يك زندگى خوب مى باشد.[3] اما فارابى هدف حكومت را رسانيدن آدمى به سعادت در سايه رهبرى و هدايت فرد متصل به غيب مى داند[4] از اين رو، در انديشه او آرمان تشكيل حكومت تنها در تأمين نيازهاى مادى يا زيستن مطلوب خلاصه نمى شود.
امروزه در نگاه مادى گرايانه دنياى غرب، ديگر خبرى از سعادت و خوشبختى اخروى بشر نيست و حكومت در انديشه سياسى آنان تفسيرى ديگر دارد; چنان كه به اعتقاد كانت، حكومت موظف است كه فقط بستر زندگى مسالمت آميز آدميان را فراهم سازد و دخالتى در سعادت آنها نداشته باشد و آنها را در اين خصوص آزاد بگذارد.[5]
اما دين تام و كامل اسلام اهدافى را براى تشكيل حكومت ارائه نموده كه هم با زندگى جمعى سازگار است و هم سعادت و خوشبختى او را در دنيا و آخرت تأمين مى نمايد; به بيان ديگر، هم با نظام توحيدى دين سازگار است و هم سيره عقلاء آن را مى پذيرد و با فطرت سالم عائله بشرى همسان و هماهنگ است. ويژگى جامعيت قرآن كريم اقتضاء مى كند كه همان گونه كه به تشريع دستورهاى فردى پرداخته، به تبيين احكام جمعى نيز توجه نمايد و اهداف متعالى و پسنديده اى را دنبال كند تا زندگى انسان در تمام ابعاد سامان يابد. از اين رو، قرآن كريم حكومت را وسيله اى براى تحقق آرمانهاى بلند خود قرار داده و براى حكومت مورد نظر خويش برنامه و اهداف مشخصى را ترسيم و معرفى كرده است.

اهداف حكومت قرآنى

مردم در نگاه دينى، عيال خداوندند و حق تعالى ضمن اينكه برنامه جامع و كاملى را براى زندگى اهل خود فروفرستاده، اهدافى را نيز براى ايشان ترسيم نموده و تشكيل حكومت را كه وسيله تحقق عينى و عملى دستورات الهى است، هدفمند و داراى آثار و پيامدهاى كمال پرور دانسته است. با توجه به آيات قرآنى در زمينه حكومت، اهداف و آرمان هاى متعالى حكومت اسلامى را مى توان به دو بخش كلى تقسيم كرد: 1.اهداف مادى و دنيوى; 2. اهداف معنوى و اخروى

الفـ اهداف مادى و دنيوى

حكومت اسلامى همچون ساير حكومتها، تشكيل نظام سياسى را وسيله اى براى تأمين نيازهاى مادى مردم مى داند; چنان كه در ديگر دولت ها نيز برقرارى نظم و امنيت در جامعه و تأمين رفاه نسبى و عدالت اجتماعى امرى عقلانى و پسنديده مى نمايد. اما در حكومت دينى هدف از حكومت تنها در اين امور خلاصه نمى شود; همچنان كه هدف شريعت محمدى نيز مادى ـ معنوى يا دنيوى ـ اخروى است و نيازهاى ظاهرى و باطنى انسان را تؤامان پاسخگوست. در حقيقت، با توجه به اهداف حكومت از نگاه قرآن كريم مى توان به نوع حكومت مورد نظر اسلام دست يافت.
نخست به ارائه ديدگاه قرآن كريم در خصوص اهداف مادى و دنيوى حكومت مى پردازيم و بدين نكته يادآور مى شويم كه تمامى اهداف دنيوى حكومت را مى توان در دو مورد كلى خلاصه كرد و ساير اهداف را از شمول آن دو استفاده نمود:

1ـ عدالت اجتماعى

مهم ترين هدف در تشكيل حكومت اسلامى، تحقق عدالت اجتماعى در عرصه هاى مختلف جامعه مى باشد. عدل، يعنى عمل بر اساس حق و انصاف در رأى و عمل يا قرار دادن هر چيزى در جايگاه صحيح و واقعى خود;[6 ]حكومت الهى مى كوشد تا تمامى آحاد جامعه را به حق مسلم خويش برساند و با توزيع عادلانه ثروت و امكانات مادى اين حق را جامه عمل بپوشاند. يكى از راههاى تحقق عدالت در عرصه جامعه، مبارزه با ظلم و ظالم است كه از وظايف حاكم اسلامى به شمار مى رود; چنان كه واژه «حكومت» اسم مصدر از «حُكم»[7] به معناى قضاوت كردن بر مبناى عدالت و دانايى است[8] كه به وسيله آن منع از ظلم حاصل مى شود.[9] بسط عدالت اجتماعى كمك مى كند تا فضاى مناسبى جهت تأمين حقوق فردى و اجتماعى مردم فراهم آيد و زمينه دادخواهى مظلوم از ظالم مهيا گردد. اهميت عدالت تا آنجاست كه به بيان روايات اسلامى حكومت در سايه كفر استمرار مى يابد، ولى با ظلم و ستم به مردمان خود هيچ گاه باقى نخواهد ماند;[10] چرا كه فطرت و عقل سليم تمام انسانها دوستدار و جوياى عدالت است و تنها در پرتو عدالت عملى است كه قانون براى همگان اجرا مى گردد و مردم كه عيال خداوند مى باشند، به حقوق حقّه خويش مى رسند و اين گونه، همبستگى ملى محقق شده، استعدادها توان ظهور و كمال بهتر و بيشترى مى يابند و حدود و احكام الهى به شايستگى احياء و اقامه مى شود. به همين جهت، هر كسى از هر قوم و ملتى دوست دارد تا همواره از حقوق قانونى و اجتماعى خود بهره مند باشد و در سايه قسط و عدل پلكانهاى رشد و ترقى را بپيمايد.
قرآن كريم در بيان هدف ارسال رسولان الهى و انزال كتب مى فرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»;[11] «هرآينه ما رسولان خود را با نشانه هاى روشن فرستاديم و همراهشان كتاب و ترازو را نازل كرديم تا مردم به عدل و داد قيام كنند». نكته اى كه در اين كريمه بدان تصريح شده آن است كه ارسال رسل و انزال كتب براى اين است كه مردم خود به سوى عدالت گام بردارند و قسط و داد را برپا دارند (لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ) و تا مردم خود خواستار اجراى عدالت و متعهد به رعايت آن نباشند، قسط و عدل در جامعه اقامه نمى شود و در واقع، حاكمان اسلامى موظف اند كه زمينه و شرايط اقامه عدالت را فراهم آورند تا مردم به آسانى در اين مسير حركت كنند. قرآن كريم در اشاره بدين معنا مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»;[12] «همانا خداوند آنچه را براى گروهى است، دگرگون نمى سازد، مگر آنكه آنچه را در نفسهايشان است، دگرگون نمايند».
در فرازى ديگر خداوند از جمله وظايف خطير پيامبر خويش را برقرارى عدل در ميان مردم دانسته و خطاب به آن حضرت مى فرمايد: «وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ كِتاب وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ»;[13] «بگو ايمان آوردم به آنچه خداوند از كتابها فروفرستاد و مأمور شدم كه ميان شما دادگرى كنم».
يكى از امور مهمى كه به اجراى قسط و داد در جامعه كمك شايانى مى كند و زمينه ساز بسط عدالت مى گردد، اقامه حدود الهى و عمل به قوانين اسلامى است. قرآن كريم در آيات مختلف به تبيين اين نكته مهم پرداخته است كه با كنار هم قرار دادن برخى از اين فرازها مى توان نتايج مطلوبى گرفت:
1. حق تعالى در بيان وظيفه مهم رسول گرامى خويش در امر اداره جامعه و چگونگى برخورد با مردم مى فرمايد: «وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»;[14] «اگر حكم كردى، پس ميانشان بر اساس عدل و انصاف حكم كن».
2. قرآن كريم حكومت و قضاوت عادلانه را از وظايف كارگزارا و حاكمان اسلامى دانسته و خطاب به همگان مى فرمايد: «وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ»;[15] «و چون ميان مردم داورى كرديد، بر اساس عدل و داد داورى كنيد».
3. اما سومين فراز، هدف از نزول قرآن را حكومت بر اساس احكام الهى معرفى كرده و مى فرمايد: «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ»;[16] «همانا كتاب را به حق به سوى تو فروفرستاديم تا به آنچه خداوند تو را ميان مردم به آنچه خداوند به تو نماياند، حكومت كنى».
آنچه از مجموع اين سه فراز نورانى مى توان استفاده نمود، اين است كه هدف اساسى در حكومت اسلامى حكم راندن عادلانه براساس احكام الهى است; به بيان ديگر، پيامبر اكرم(ص) و ساير كارگزاران دولت اسلامى موظف اند كه عدالت اجتماعى را به ارمغان آورند; اما اقامه عدل و قسط[17] در گرو اجراى دستوراتى است كه خداوند آن را به رسول مكرم خود نمايانده است و به قرينه «الْكِتابَ»، اين دستورات چيزى جز احكام محكم و متشابه الهى نيست كه همگى در قرآن كريم بيان شده و سنّت حسنه نيز مفسّر آن است.
بنابراين، تحقق عدالت در جامعه به معناى اجراى صحيح احكام و حدود الهى در تمام شئون آن است. وقتى عدل و قسط اجتماعى در متن زندگى پياده شود، رفاه مطلوب حاصل مى گردد و عمران و آبادانى سرزمينها تحقق مى يابد،[18] رحمت الهى دامن مى گسترد و قانون به گونه اى بهتر زمينه اجرا مى يابد، دامن فقر و ستم برچيده مى شود و فاصله طبقاتى از ميان مى رود و عرصه مناسبى براى اصلاح امور مسلمانان فراهم مى آيد; چنان كه نبود عدل و قسط نيز به اختلاف و تشتت آراء در ميان امت اسلامى دامن مى زند و فساد در دين و دنيا را پديد مى آورد.
به دليل اهميت عدالت و گستره مفهومى و شمول آن است كه مى توان تمامى اهداف مادى و دنيوى حكومت را در ذيل بحث عدالت اجتماعى مطرح كرد و آنها را زمينه ساز تحصيل عدالت در جامعه دانست. امام على (ع) در نامه معروف خود خطاب به مالك اشتر اهميت اقامه عدل را چنين گوشزد مى كند: «إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ;[19] همانا برترين روشنى چشم حاكمان، برپايى عدل در شهرها و ظاهر شدن دوستى رعيت است».

2ـ نظم و امنيت

بديهى است جامعه اى كه گرفتار هرج و مرج و آشوب باشد، هرگز نمى تواند نيازهاى ظاهرى و باطنى انسان را به شايستگى تأمين كند و حتى بسط عدل و قسط نيز با مخاطره جدى مواجه مى شود. به همين جهت، يكى ديگر از مهم ترين اهداف برقرارى حكومت اسلامى ايجاد نظم و امنيت در عرصه هاى گوناگون اجتماع مى باشد. از اين روست كه قرآن كريم به حفظ امنيت و اقتدار حكومت با ابزارها و راهكارهاى مختلف دستور داده و به نوعى به تحصيل نظم و نظام مطلوب و امنيت در تمام شئون زندگى و دفع خطر معاندان دين امر نموده است: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»;[20] «و هر آنچه از نيرو در توان داريد، براى ايشان آماده كنيد و نيز از اسبان بسته، تا دشمن خدا و دشمن خويش را به وسيله آن بترسانيد».
با توجه به تأكيد و صراحت اين آيه مى توان گفت كه برقرارى نظم و امنيت عمومى و دفع تجاوز بيگانگان، در شمار مقاصد مهمى است كه بايد مورد عنايت حكومت اسلامى واقع شود و اين ويژگى كه در تمامى نظام هاى سياسى دنيا ظهور دارد و تمامى دول دنيا نيز بدان همت مى گمارند، ريشه در عقلانى بودن اين هدف مهم دارد.
البته فرق اساسى حكومت دينى با حكومتهاى غير دينى در خصوص تأمين نيازهاى دنيوى و مادى، آن است كه در نظام دينى تقسيم ثروت و بيت المال ميان همگان بر پايه عدل و قسط صورت مى گيرد و همواره از محرومان و مستضعفان جامعه حمايت مى شود. ضمن اينكه توجه و اهتمام به برآوردن اهداف مادى و دنيوى در حكومت دينى به قصد تأمين اهداف معنوى و اخروى است و در كنار دستور به نظم، به اخلاق نيك و تقواى الهى نيز توصيه مى شود.
از جمله امورى كه موجبات نظم و امنيت اجتماعى را فراهم مى آورد، برطرف كردن اختلاف و نزاعهايى است كه به آشوب و از ميان رفتن آسايش و امنيت مردم مى انجامد و وحدت جمعى را به تفرقه و سستى مبدل مى سازد. قرآن كريم با نداى «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً و لا تَفَرَّقُوا»[21] همگان را به همدلى و همبستگى فرامى خواند و از اختلاف و جدايى بر حذر مى دارد و يا در فرازى ديگر مردمان را امت واحد خوانده، هدف از نزول قرآن را رفع خصومتها و اختلافها بيان نموده است: «كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»;[22] «مردم يك امت بودند. پس خداوند پيامبران و بشارت دهندگان و ترسانندگان را برانگيخت و كتاب را به حق با ايشان فروفرستاد تا ميان مردم در آنچه اختلاف كردند، حكم كند».
در خصوص رابطه ميان «عدالت اجتماعى» و «نظم و امنيت» مى توان گفت كه عدالت موجبات تحكيم نظم و امنيت را در جامعه فراهم مى سازد و در مقابل، ظلم و تبعيض پيامدهاى زيانبارى را به دنبال دارد و در گذر زمان امنيت جامعه را برهم مى زند. از سوى ديگر، استقرار نظم و امنيت نيز به بسط عدالت و توسعه آن در شئون گوناگون زندگانى انسانها كمك مى كند. به عبارت ديگر، عدالت و امنيت به مثابه دو بالى هستند كه به نيكوترين شكل اهداف مادى و دنيوى حكومت دينى را تأمين مى كنند و قوام و دوام نظام اجتماعى را ثمر مى بخشند.

ب ـ اهداف معنوى و اخروى

در مكتب اسلام، حكومت به خودى خود ارزش به شمار نمى آيد; بلكه مسئوليت خطيرى است كه حاكمان را موظف مى سازد تا تحقق بخش اهداف آن باشند و به تعبير قرآن كريم حكم راندن ميان مردمان، امانتى است كه بايد در دستان اهلش قرار گيرد تا عدالت محقق شود و احكام الهى در تمام ابعادش جامه عمل بپوشد: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ»;[23] «همانا خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به اهلش بازگردانيد و هرگاه ميان مردم داورى نموديد، بر اساس عدل داورى كنيد».
نكته ديگر آنكه توزيع عادلانه امكانات مادى، برقرارى عدل و قسط، و نظم و امنيت در جامعه هدف نهايى قرآن نيست; زيرا دنيا منزلگاه ابدى انسان نيست; بلكه مزرعه اى است براى آخرت و مقدمه اى است كه در سايه آن مى توان به سعادت و كمالات معنوى و روحى نايل گرديد. از اين رو، حكومت اسلامى هدف ديگرى غير از تأمين نيازهاى مادى و دنيوى نيز دارد و آن ارتقاء اخلاقى و معنوى بشر و كسب ملكات پسنديده و وصول به چشمه سار تجريد و توحيد است; به بيان ديگر، توجه صرف به منافع و حقوق مادى و ظاهرى بشر، سلامت و امنيت كامل را نتيجه نمى بخشد و آدمى را از اضطراب و تنشهاى روانى نمى رهاند. به همين جهت، بايد حكومت علاوه بر برآوردن نيازهاى دنيوى، به احتياجات روحى و روانى انسان نيز اهتمام ورزد و بخش مهمى از رسالت خويش را به تأمين اهداف معنوى و اخروى اختصاص دهد و به ترويج اخلاق و معنويت پرداخته، نسبت به احياء ارزشهاى معنوى، تعليم معارف الهى و آموزش و پرورش عملى انسانها در اين زمينه همت گمارد.
آياتى از قبيل: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ»[24] و «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى»[25] بيانگر اين حقيقت اند كه والاترين امر در مكتب قرآن، تحقق تقواى الهى در تمامى مراحل زندگى است و قرآن كريم كه «هُدًى لِلنّاس»[26] است، در فرازهاى مختلف بندگان حق را به تزكيه نفس از تعلقات مادى و دلبستگى هاى مادى و نيز ايمان قلبى به غيب فرامى خواند.
حكومت در اسلام بر خلاف نظامهاى سياسى ديگر مانند ليبراليسم كه نگاه دنيوى و مادى به حكومت دارد و تأمين سعادت را به خواست و تصميم خود افراد وامى گذارد،[27] علاوه بر توجه خاص به رفاه، امنيت و عدالت اجتماعى، به سعادت، اخلاق و معنويت جامعه نيز مى انديشد و خويشتن را به تأمين چنين اهدافى نيز موظف مى داند و اين، همان فرق اساسى و وجه تمايز حكومت دينى از غير دينى است.
در انديشه ناب قرآن كريم سعادت انسان در بعد فردى و اجتماعى با تزكيه نفس از آلايش دنيا حاصل مى شود و رستگارى معنوى و اخروى جز در پرتو تهذيب نفس و تطهير آن به دست نمى آيد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها»;[28] «به تحقيق، كسى كه نفس خود را پاك نمود، رستگار شد». از اين رو، حكومتى كه صرفاً به بهبود وضعيت مادى و رفاه دنيوى مردم برنامه مى ريزد و هيچ توجهى به ارزشهاى معنوى ندارد و يا سرمايه را جهت توسعه مكارم اخلاق و معنويات اختصاص نمى دهد، از نظر قرآن مردود و غير الهى است. پس دولت اسلامى موظف است كه حدود و احكام الهى را به اجرا درآورد و در پرتو امر به معروف و نهى از منكر به سالم سازى فضاى معنوى جامعه و تهذيب نفوس انسانها بپردازد و عرصه اى مناسب را براى بروز معروف، از ميان رفتن منكر، رشد كمى و كيفى اخلاق و معنويت و نيز گسترش معارف الهى و كمالات روحانى در سطوح مختلف اجتماع فراهم سازد; چه اينكه به بيان قرآن كريم از نشانه مؤمنان واقعى و مظلومان مجاهد در راه خداست كه وقتى به قدرت و حاكميت مى رسند، به اقامه اين امور بر مى خيزند; «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»;[29] «كسانى كه چون آنان را در زمين فرمانروايى دهيم، نماز را به پاى دارند و زكات را بدهند و به نيكى فرمان دهند و از بدى باز دارند».

سخن آخر

از آنچه گذشت، مى توان نتايج ذيل را برشمرد:
1. انسان موجودى است كه از دو بعد جسم و روح يا ظاهر و باطن تركيب يافته است و هر برنامه اى كه براى زندگى فردى و اجتماعى او تنظيم مى شود، بايد جوابگوى نيازهاى مادى و معنوى او باشد. از اين رو، نظام حكومتى بايد نيازهاى مادى و معنوى يا جسمى و روحى انسان را مورد توجه و اهتمام خويش قرار دهد و اهداف خود را در اين راستا ترسيم نمايد.
2. نيل به عدالت اجتماعى بالاترين و والاترين هدفى است كه در بعد دنيوى براى هر حكومتى از جمله حكومت قرآنى وجود دارد و ساير اهداف همچون: اجراى حدود و قوانين، برقرارى نظم و امنيت، و آموزش و توسعه علوم و فنون مختلف، همگى مقدمه اى براى تحقق بهتر و شايسته تر قسط و عدل در عرصه هاى گوناگون اجتماع به شمار مى آيند.
3. البته حكومت در نگاه قرآن كريم، اهداف معنوى نيز دارد كه آموزش و گسترش مكارم اخلاق و معارف توحيدى و معنوى در رأس آن ها قرار دارد و ديگر اهداف ارزشى مانند: امر به معروف، نهى از منكر و ترويج فرهنگ دينى زمينه ساز دستيابى به معنويات و كمالات روحى مى باشند.
4. اما در خصوص رابطه ميان اهداف مادى و معنوى حكومت قرآنى مى توان اذعان داشت كه نظم و امنيت مقدمه نيل به عدالت اجتماعى است و عدالت نيز مقدمه دسترسى به معنويت مى باشد. نيل به اهداف دنيوى، وسيله اى است كه هدف اصلى حكومت; يعنى تطهير مردمان از رذايل اخلاقى و وصول به معنويات و معارف توحيدى، در ميان آحاد جامعه خاصه كارگزاران و نيروهاى تأثيرگذار نظام اسلامى حاكم مى شود.
5. هر گاه ارزش هاى معنوى و دنيوى در جامعه رواج يابد و در رأس امور قرار گيرد، اهداف مادى و دنيوى حكومت نيز بهتر سامان مى يابد و تحقق اين اصل بنيادى و ريشه است كه ديگر عرصه هاى حكومتى را روح مى بخشد و از گزند انحراف و كاستى مصون مى دارد.
6. اهداف معنوى و مادى در يكديگر تأثير متقابل نيز دارند و هنگامى كه در جامعه نظم و امنيت و عدالت و قانون حاكم باشد، بهتر مى توان به اشاعه اخلاق و گسترش معنويات پرداخت. از همين روست كه قرآن كريم رعايت عدل و انصاف را مايه نزديكى به تقوا معرفى كرده و به نوعى نيز مقدميت عدالت را براى نيل به خصيصه تقواى الهى بيان داشته است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامِينَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»;[30] «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! قيام كنندگان براى خدا و گواهان عدل و داد باشيد و كينه يك قوم شما را واندارد تا به عدالت رفتار نكنيد. عدالت پيشه كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است».
7. تحقق و توسعه عدالت اجتماعى و معنويت دينى دو هدف اصلى و مهم در تشكيل حكومت از منظر قرآن كريم است كه تأثير متقابلى در يكديگر دارند و در اين ميان، نيل به معنويات، والاترين و مهم ترين هدفى است كه حكومت قرآنى آن را دنبال مى كند و دسترسى به اهداف مادى يا دنيوى را وسيله اى براى نيل به مسائل معنوى و معارف توحيدى معرفى مى كند و سعادت انسان را در گرو تهذيب و تطهير روحى نفس مى داند.

كتاب نامه

* قرآن كريم.
1. آمدى، عبد الواحد; تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، مكتب الأعلام الاسلامى، الطبعة الأولى، المحقق: المصطفى الدرايتى، قم المقدسة، 1366 ش.
2. ابن احمد فراهيدى، خليل; ترتيب كتاب العين، 1 جلدى، مصحح: محمد حسن بكائى، انتشارات جامعه مدرسين، قم.
3. ارسطو; سياست، ترجمه حميد عنايت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1371ش.
4. بهشتى، احمد; حكومت در قرآن، انتشارات طريق القدس، قم.
5. بيات، بيت الله; معجم الفروق اللغوية، مؤسسة النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1412ق.
6. سعيد، حسن; حكومت از ديدگاه قرآن و عترت، انتشارات فدك، چاپ اول، تهران، 1399ق.
7. فارابى، ابونصر; السياسة المدنية، المكتبة الزهراء، تهران، 1366ش.
8. فولادوند، عزت اللّه; خرد در سياست، طرح نو، تهران، 1376ش.
9. مجلسى، محمد باقر; بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ق.
10. مصطفوى، حسن; التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى، الطبعة الاولى، طهران، 1416ق.
11. مطهرى، مرتضى; عدل الهى، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، قم، بهار 1368ش.
12. ــــــــــ ; نهج البلاغة، نسخه صبحى صالح، 1 جلدى، انتشارات دارالهجره، قم.
13. واعظى، احمد; حكومت اسلامى، درسنامه انديشه سياسى، انتشارات مركز حوزه علميه قم، چاپ سوم، قم، تابستان 83ش.

پى‏نوشتها:

1 . بهشتى، احمد، حكومت در قرآن، ص 14.
2 . همان.
3 . ارسطو، سياست، ترجمه حميد عنايت، صص 123 ـ 125.
4 . فارابى، ابو نصر، السياسة المدنية، ص 78.
5 . فولادوند، عزت الله، خرد در سياست، ص 35.
6 . مطهرى، مرتضى، عدل الهى، ص 62.
7 . خليل بن احمد، فراهيدى، ترتيب كتاب العين، ص 191.
8 . مصطفوى، حسن، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 2، ص 264.
9 . همان.
10 . رسول اكرم (ص): «فانّ الملك يبقى مع الكفر ولا يبقى مع الظلم». (بحار الانوار، ج 72، ص 331)
11 . حديد / 25.
12 . رعد / 11.
13 . شورى / 15.
14 . مائده / 42.
15 . نساء / 58.
16 . نساء / 105.
17 . گفتنى است كه ميان عدل و قسط تفاوت وجود دارد: «أنّ القسط هو العدل البيّن الظّاهر... و قد يكون من العدل ما يخفى; قسط، به عدل آشكار و روشن گفته مى شود... اما عدل گاهى به صورت پنهانى نيز تحقق مى يابد». بنابراين، ميان اين دو، رابطه عام و خاصّ مطلق برقرار است و هر قسطى، عدل هست; ولى هر عدلى، قسط نيست. (معجم الفروق اللغوية، ص 428)
18 . امام على (ع): «ما عُمِرَت البُلدانُ بِمثْلِ العَدل». (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 340، ح 7778)
19 . نهج البلاغه، ص 433، نامه 53.
20 . انفال / 60.
21 . آل عمران/ 103: «به ريسمان الهى تمسك جوييد و متفرق نشويد.»
22 . بقره / 213.
23 . نساء / 58.
24 . حجرات / 13.
25 . بقره / 197.
26 . بقره / 2.
27 . واعظى، احمد، حكومت اسلامى، ص 221.
28 . شمس / 9.
29 . حج / 41.
30 . مائده / 8.

مقالات مشابه

اصل رحمت در حکمرانی از منظر قرآن

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد ارسطا, سیداحمد حبیب‌نژاد

نقدی بر نظریه بیگانگی قرآن با سیاست (با الهام از اندیشه سیاسی امام خمینی(ره))

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهمحمد واعظ‌زاده خراسانی, محمد امامی, علی‌اکبر رستمی

نظريه حاكميّت در ديدگاه اسلام

نام نویسندهمحمدرضا کریمی والا

سياست و حكومت در قرآن

نام نویسندهمحمدهادی معرفت

پادشاهى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی اسدی

نقش حكومت در دگرگونى اجتماعى

نام نشریهحکومت اسلامی

نام نویسندهسیدمحمدباقر حکیم

حكومت ازمقوله وكالت نيست

نام نشریهحکومت اسلامی

نام نویسندهحسن ممدوحی

آیاتی درباره حکومت

نام نویسندهمحمدهادی معرفت

حكومت و حاكمان در قرآن

نام نویسندهخلیل منصوری